دنیادنیا، تا این لحظه: 18 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
نیکانیکا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

دنیا ونیکا گل های زندگی ما

کمربند زرد تکواندو

دنیا جان امروز که این مطلب را مینویسم آزمون کمربند زرد داری و بسیار خوشحال هستی که خیلی زود فرم ها را یاد گرفتی داری لحظه شماری میکنی که بعد ظهر بشه وبه کلاس بری و فرمهای جدید یاد بگیری دوستای زیادی هم پیدا کردی البته همه از شما جلوترن وکمربند قرمز ومشکی دارن.امیدوارم هرچه زودتر به این مرحله برسی با این همه ذوقی که من از شما میبنم دختر گلم اون روز خیلی دیر نیست.
16 مرداد 1394

راه افتادن نیکا

دختر گلم نیکا امروز روز تولدته. تولدت مبارک گلم    دقیقا همین روز یعنی در یک سالگی راه افتادی از قبل هم راه میرفتی ولی زمن میخوردی ولی امروز بدون اینکه به زمین بخوری راه میروی . تمام وسایل خانه را جمع کرده ام تمام وسایل آشپزخانه از دستت به عذاب است الهی قربونت برم به معنای واقعی شیطون هستی .اینقدر شیطون وبا مزه هستی که همه عاشق کارهای تو هستن .دختر گلم به خاطر اینکه امروز هم من وهم بابا امتحان داریم واست تولد نگرفتیم ولی بعد از امتحانات و موقعی که خاله سمیرا اومد واست تولد میگیرم ...
25 خرداد 1394

نیکا و کسری

امروز سیزده خرداد است .وما تصمیم گرفتیم برای دییدن کسری کوچولوی خاله مینا که تازه به دنیا آمده با خاله سیما وخاله آسیه به تهران برویم .بابا حمید و عمو پردیس به خاطراینکه امتحان داشتن با ما نیومدن  وعمو سعید هم به خاطر امتحانات حسین نیومد.ماهم با اتوبوس راهی شدیم من فکر میکردم که حسابی منو توی اتوبوس اذیت کنی  ولی بسیار آرام وخوب بودی و در طول راه خواب بودی . وقتی رسیدیم عمو امیر دنبال ما آمد وما به خانه رفتیم خاله احترام وبچه هایش هم برای دیدن کسری کوچولو اونجا بودن خیلی خوش گذشت.دختر گلم اینقدر شیرین هستی که این چند روز مهمان شهلا خانم (مادر عمو امیر) بودی و فقط برای خوابیدن بالا می آمدی صبح که از خواب بیدار میشدی پش...
13 خرداد 1394

دنیا وتکواندو

دنیا جان امروز که این مطلب را برایت مینویسم بیست اردیبهشت است من وبابا تصمیم گرفتیم شما را به کلاس تکواندو ببریم خودت هم علاقه بسیاری نشان دادی. بعد از کلی پرس وجو شما را در خانه تکواندو زیر نظر خانم مردانی ثبت نام کردیم .این روزها به خاطر اینکه من وبابا امتحان داریم بعد از اینکه شما را به کلاس بردیم توی پارک نزدیک کلاس می نشینیم ودرس هایمان را می خوانیم . دختر گلم اینقدر ذوق داری که هر وقت از کلاس بر میگردی فرم های که یاد گرفتی را به من وبابا آموزش میدهی امیدوارم موفق باشی دخترم (این هم عکس از دنیا در لباس تکواندو)
20 ارديبهشت 1394

نیکا ورانندگی

عزیز دلم تو الان یازده ماهه هستی کارهایت واقعا شیرین وجذاب است نمیدونم چه جوری یاد گرفتی  ولی موقعی که توی ماشین هستیم فرمون, راهنما و برف پاکن از دستت به عذاب است .انگار که هزار سال است که پشت ماشین نشسته ای واز آنها استفاده کرده ای.صدای ضبط را هم کم وزیاد میکنی واقعا حرفه ای هستی عزیز دلم .این هم چند تا عکس از رانندگی دخترم.                                                 &...
13 ارديبهشت 1394

عصر بهاری

امروز دخترای گلم اومدیم کنار زاینده رود هوا عالی همه جا پر از گل و شکوفه شکر خدا زاینده رود هم جاریه این هم چند عکس بیاد ماندنی.                                                                                    ...
27 فروردين 1394

چهار دست وپا رفتن نیکا

نیکای گلم امروز که این مطلب را برایت مینویسم بسیار شیرین وبا نمک شده ی.به سرعت برق و باد چها دست و پا میروی ودستت را به وسایل میگیری و بلند میشوی همه وسایل خانه از دستت به عذاب است .از روی میز بالا میروی .سر سری هم میکنی چشم وزبانت را هم میشناسی و وقتی ازت میپرسیم نشان میدهی ولی هنوز دندان نداری با این سن کمت خدای شیطنت هستی وبسیار بامزه.                                                  &nb...
15 فروردين 1394

تقدیم به دخترم نیکا

                              نیکا چه خوب آمدی و نامت قرین دنیا شد دنیا که بود عزیز هم اینک ثریا شد نیکا بود فرشته ای که خواهرش شده دنیا بابا سرور دارد و مادر فریبا شد ...
2 فروردين 1394

تقدیم به دخترم دنیا

دنیا لقب خوب یک ستاره است   دنیا دلش بزرگ و همی چون فرشته است دانی تو نیمرخ که چرا هست نام او چنین دا رد برای خود پدری که جهانش بهانه است       ...
2 فروردين 1394

نوروز94

دختر گلم نیکا ,امسال اولین سالی است که نوروز را میبینی وعید در کنار ما هستی .این روزها حسابی شیطون شدی . اولین روز از سال جدید تو تونستی چهار دست و پا بروی از قبل هم میرفتی ولی نه پشت سر هم از امروز دیگه همه چیز از دستت به عذاب است در ضمن مامان را هم یاد گرفتی و پشت سر هم ماما میگی .از یک ماه قبل هم بابا را میگفتی وبابا حسابی ذوق میکرد. یه نی نی دیگه هم در راه داریم بچه خاله مینا سال دیگه این موقع اون هم هم سن تو میشه خاله مینا و عمو امیر امسال عیدی واست یه تشک خریدن که صدای حیوانات میده و تو حسابی با دیدن اون ذوق میکنی و چهار دست و پا روی اون میری و اون هم همه صدای با هم میده خیلی با مزس .برای دنیا هم از این دستگاه های که با...
1 فروردين 1394